امام:
جامه زهد و ريا کَندم و بر تن کردم
خرقه پير خراباتى و هشيار شدم

رهبري:
خرقه پير خراباتي ما سيره توست
امت از گفته دُر بار تو هشيار شدي

امام:
واعظ شهر که از پند خود آزارم داد
از دم رند مى‏آلوده مددکار شدم

رهبري:
واعظ شهر همه عمر بزد لاف مني
دم عيسي مسيح از تو پديدار شدي

امام:
بگذاريد که از بتکده يادى بکنم
من که با دستِ بت ميکده، بيدار شدم

رهبري:
يادي از ما بنما اي شده آسوده ز غم
ببريدي ز همه خلق و به حق يار شدي